باسنگهای پیش پایم

باسنگهایی که سرم راشکستند

بادست های خودم

هزاران شهر خون آلود

باقلعه های سیاه وپیاده روهای سردوسنگی ساختم

تاکودک گرفتارهمراهم را راضی کنم

برودودرون تمام دهکده های جهان غرق شود

آنقدر عمیق

که به سرعت توسط گوسفندان دشت های گریان

لابلای علفها و شبدرها خورده شود

از چهره خشک وتیره جدیدم که بگذریم

آخ که چقدر

درون یک پشگل گردوکوچک

سبز و آزادم.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تامین پمپ غلیظ‌پاش و رقیق‌پاش و درب محصولات پبلاستیکی املاک گیلان خرید و فروش زمین باغ هکتاری خانه ویلا آپارتمان در گیلان چاپ و بسته بندی مرجع اپل و آی او اس دپارتمان املاک کندو راز زیبایی سایه